من هیچم و تو در تمامِ هیچِ من همه ای !
خدایا !
شکرت میکنم بخاطر نداشته هام ،
که اگه داشتم ارزششون رو نمیدونستم
شکرت میکنم بخاطر هیچ چیز و همه چیز ...
” مرگ خانواده پنج نفره بر اثر مسمومیت ناشی از
خوردن پس مانده های غذایی ”
لعنتی ســـلام مــــرا بــــــه غـــرورت برســــــان
و بـــه او بگــــو
بـهـــای قــــــامــت بــلنــــدش تــنــهــایـیـســـــت
رُخ به رُخ که شدیم
مــن مات شدم و تــو
چون پادشاهی که از اینگونه فتحهــا زیاد دیده است
بی اهمیت رد شدی!
چیز هایی که از تو میخواهم زیاد نیستند اما،
نخواسته هایم از تو زیادند.
از تو نمیخواهم جلوی همه بگویی دوستم داری،
نمیخواهم برایم آسمان را به زمین بیاوری،
نمیخواهم با من در خیابان قدم بزنی و به حرف هایم گوش دهی،
نه، نمیخواهم تاریخ تولدم را بدانی و وقتی آن روز رسید
برایم هدیه مورد علاقه ام را بخری
و یا حتی یک تبریک ساده بگویی،
نه نمیخواهم غافل گیرم کنی،
از تو نمیخواهم برایم طعم باران و پیاده رو را عوض کنی،
نمیخوام تاریخ آشناییمان را در سررسیدت علامت بزنی،
نمیخواهم روز های با من بودن را یک روز خاص بدانی،
فقط میخواهم دوستم داشته باشی همین...
همین که بدانم دوستم داشته باشی خودم تنها
آسمان و زمین را بهم گره میزنم
و روز تولدم از طرف تو برای خودم هدیه میخرم
و سعی میکنم غافل گیر شوم
باور کن زیاد سخت نیست ،
کمی به من فرصت بده...
دلم از جای خالی تو پر است...
شهر را آدم به آدم در پی ات جویا شدم
تا که یک شب دیدمت، دل باختم، رسوا شدم
با نگاهی ساده قلبم را گرفتی، خوب من!
فکر میکردم که من عاشق نِمی... امّا شدم!
مثل یک پروانه در شمع نگاهت سال ها
سوختم، امّا عزیزم! با تو من معنا شدم
گفته بودی در کنارت تا ابد هستم ولی
باز رفتی، باز ماندم، باز من تنها شدم!
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﮐﻪ بعضی ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺩﻟﭽﺴﺐ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻪ . . .
گــاه در زنـدگـی ، موقعیت هایی پــیش مــی آیــد کــه
انسان بـایـد تــاوان دعـاهــای مــستجاب شده خــود را بپــردازد . . .
کاش میشد بعضیارو دوباره پس داد به مادرشون…
بیا مامانش، اینو بگیر دوباره بزرگ کن،
این خوب از آب در نیومده…
بعضیها یــار نیستن.. بــارَن !!
وقتی که میرن ، آدم سبک میشه …!
ﺭﻭﺯﻱ میرسد بی تفاوتی هایت را با جای خالی ام حس کنی
و در دلت با بغض بگویی : کاش اینجا بود !
وقتی که به جای بمان ، می گویی هر طور راحتی ،
بوی خیانت می دهی !
بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته !
مردهای چشم چران
زن های خائن
دخترهای شــ ــهـ ـو تــ ــی
و پسرهای شــ ـهــ ـو تـــ ـی تر!
… پس چه شد … ؟
چیدن یک سیـبـــــــ ـ و اینهمه تقـــاص ؟
بیچارهآدمــــــــــ . . . بیچاره آدمیتــــــــ . . .
چقدر پابند بودن سخت است،
وقتی خیانت درب تمام خانه های شهر را میکوبد …
قلب من
قالی خداست
تاروپودش از پر فرشته هاست
پهن کرده او دل مرا
در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب
برق می زند
قالی قشنگ و نو نوار من
از تلاش آفتاب
شب که می شود، خدا
روی قالی دلم
راه می رود
ذوق می کنم، گریه می کنم
اشک من ستاره می شود
هر ستاره ای به سمت ماه می رود
یک شبی حواس من نبود
ریخت روی قالی دلم
شیشه ای مرکّب سیاه
سال هاست مانده جای آن
جای لکه های اشتباه
ای خدا به من بگو
لکه های چرک مرده را کجا
خاک می کنند؟
از میان تاروپود قلب
جای جوهر گناه را چطور
پاک می کنند؟
آه
از این همه گناه و اشتباه
آه نام دیر تو است
آه بال می زند به سوی تو
کبوتر تو است
قلب من دوباره تند تند می زند
مثل اینکه باز هم خدا
روی قالی دلم، قدم گذاشته
در میان رشته های نازک دلم
نقش یک درخت و یک پرنده کاشته
قلب من چقدر قیمتی است
چون که قالی ظریف و دست باف اوست
این پرنده ای که لای تاروپود آن نشسته است
هدهد است
می پرد به سوی قله های قاف دوست..
مُـعلِمـ مــے בآنِسـتـــ!
فــآصِلـﮧ هآ چِــﮧبـﮧ روزمآטּمــے آوَرב
ڪـﮧ بـﮧ פֿط فآصــ ـلِهـ مــے گفت:פֿطتیــــــــره...
جونَم بَرآت بگـہ رُڪُ و راست !!!
میخآم ωـَر بِـہ تَنِت نَبآشـہ مُخآطَبِ פֿـآص !!
ماهیچ نیستیم اینم لطف פֿـבاس !
همیـטּ هیچے ارزوے פֿـیلیاس….
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 52
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 67910
تعداد مطالب : 291
تعداد نظرات : 149
تعداد آنلاین : 1